دلنوشته

بچه خيليييي خوشحال ميشم اينو بخونيد 
نوشته ي خودمه
خواستمتو تاپيك چركنويس هاي دل بدم ولي اونجا كسي نميخوند



مينويسم...مينويسم شايد كه قلم مرا خواند
ميگويم...ميگويم شايد كه پنجره مرا شنيد..
ميسرايم..مي سرايم شايد كه قافيه سوز شعرم را فهميد
ديگر اتاقم مرحم دردهايم نيست..قفسي شده كه گنجايش ناله هايم را ندارد!
بسترم،ديگر ارامگاه پلكانم در شامگاه نيست؛ياد اور كابوس هاي بي تو بودن است!
رو اندازم،همان كه ساعت ها براي ياقتن عطرت در آن غرق ميشوم،و جامه ي تنم همه كهنه اند!
پوسيدند از بس با باران دل تر گشتند
ديكر خانه برايم كاشانه نيست؛وقتي پنجره ها رنگ آسمان تنهايي را ياداور ميشوند...
زمينش پر شده از برگ هاي ورق نخورده ي تقويم انتظار...!
هربار كبوتر ها سراغ دانه هاي خانه را ميگيرند،شايد اين بار كه آمد،...شايد!

paniz wrote:بچه خيليييي خوشحال ميشم اينو بخونيد 
نوشته ي خودمه
خواستمتو تاپيك چركنويس هاي دل بدم ولي اونجا كسي نميخوند



مينويسم...مينويسم شايد كه قلم مرا خواند
ميگويم...ميگويم شايد كه پنجره مرا شنيد..
ميسرايم..مي سرايم شايد كه قافيه سوز شعرم را فهميد
ديگر اتاقم مرحم دردهايم نيست..قفسي شده كه گنجايش ناله هايم را ندارد!
بسترم،ديگر ارامگاه پلكانم در شامگاه نيست؛ياد اور كابوس هاي بي تو بودن است!
رو اندازم،همان كه ساعت ها براي ياقتن عطرت در آن غرق ميشوم،و جامه ي تنم همه كهنه اند!
پوسيدند از بس با باران دل تر گشتند
ديكر خانه برايم كاشانه نيست؛وقتي پنجره ها رنگ آسمان تنهايي را ياداور ميشوند...
زمينش پر شده از برگ هاي ورق نخورده ي تقويم انتظار...!
هربار كبوتر ها سراغ دانه هاي خانه را ميگيرند،شايد اين بار كه آمد،...شايد!

اورين اورين

خيلي بهترازكاراي ديگت و جالب بود

------------------------------------------

نشانی ام عوض نشده !
هنوز در همین خانه ام ، فقط دیگر زندگی نمی کنم …
.
.
.
.
خسته ام مثل درخت سروی که سال ها در برابر طوفان ایستاد و روزی که به نسیمی دل داد ، شکست …

سوزناكه

وقتي از ته قلبه سورناك ميشه ببخشيد

تـو زندگـی..
یکــ جایی هستــــ ، بعـد از کلی دویدن
یهـو وایمیستی
سرتو میندازی پایین
و آروم میگی:
« دیگه زورم نمی رســـهــــ ...!! »
----------------------------------------
خنـــجر را بـــــردار!
تـــا تــــوان هـــســت بـــزن
عـــادت کـــرده ام بــــه ایــــن زخـــم ها
امـــا تحـــمل خنــــجرهای تـــو آسان ترست!!!
آخر بــــوی دوســــت داشــــتن مـــی دهد...
حواست کجاست حـــــوّای مــــن بــعدی را بـــزن...!!!

paniz wrote:بچه خيليييي خوشحال ميشم اينو بخونيد 
نوشته ي خودمه
خواستمتو تاپيك چركنويس هاي دل بدم ولي اونجا كسي نميخوند



مينويسم...مينويسم شايد كه قلم مرا خواند
ميگويم...ميگويم شايد كه پنجره مرا شنيد..
ميسرايم..مي سرايم شايد كه قافيه سوز شعرم را فهميد
ديگر اتاقم مرحم دردهايم نيست..قفسي شده كه گنجايش ناله هايم را ندارد!
بسترم،ديگر ارامگاه پلكانم در شامگاه نيست؛ياد اور كابوس هاي بي تو بودن است!
رو اندازم،همان كه ساعت ها براي ياقتن عطرت در آن غرق ميشوم،و جامه ي تنم همه كهنه اند!
پوسيدند از بس با باران دل تر گشتند
ديكر خانه برايم كاشانه نيست؛وقتي پنجره ها رنگ آسمان تنهايي را ياداور ميشوند...
زمينش پر شده از برگ هاي ورق نخورده ي تقويم انتظار...!
هربار كبوتر ها سراغ دانه هاي خانه را ميگيرند،شايد اين بار كه آمد،...شايد!

خوب بود بعضی جمله ها خوب بود بعضیا ضعیفتر
اما ذوق ادبیت خوبه
اینم نظر

آدم به خدا خیانت کرد !
خدا غم آفرید … تنهایی آفرید … بغض آفرید … اما راضی نشد !
کمی تامل کرد ، آنگاه عشق را آفرید و نفس راحتی کشید !
انتقامش را گرفته بود از آدم …
------------------------
نشنیده بگیر … مهم نیست ، صدای شکستنم بود !

کسی که تمام دغدغه زندگیش زیبایی رنگ رژ لبش است ّ توان درد دل یک مرد را ندارد! حرف مرد را یا مرد می فهمد یا دود سیگارش . .

آدم هایی هستند که بودنشون حتی مجازی به آدم آرامش می ده !!! دوستیشون برات حقیقی می شه و یهو می شن یه قسمتی از زندگیت!!! آدمایی هستن ... که با تمام مجازی بودنشون ، سهم بزرگی تو حقیقت دوستی های تو دارن!!!
قدرشونوبدونيد
راحت ازدستشون نديد براتون گرون تموم ميشه

خوش به حالت حوا ، خودت بودی و آدمت ! وگرنه آدم تو هم به هوای دیگری می رفت !!
---------------------------------
دلت تنگ یک نفر که باشد
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد
و لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد...
تو دلت تنگ است...
دلت برای همان یک نفر تنگ است...
تا نیاید...
تا نباشد...
تو هنوز دلتنگی !!!