تالارگفتمان طرفداران انریکه ایگلسیاس در ایران
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.
Log in

I forgot my password

Search
 
 

Display results as :
 


Rechercher Advanced Search

Latest topics
» گفت و گوی آزاد
by ehsan.kay 16/4/2024, 2:35 am

» SE*X AND LOVE2014 آلبوم
by musical123 19/9/2019, 4:11 pm

» دلنوشته
by ehsan.kay 13/7/2015, 3:16 pm

» معرفی‌ آهنگ
by Taraneh 13/6/2015, 12:57 am

» فوتبالي ها
by zizi 4/6/2015, 9:44 am

» الآن داری چی گوش میکنی؟؟؟
by zizi 4/6/2015, 9:43 am

» چطوری امروز ؟؟ !!
by zizi 18/4/2015, 7:01 pm

» *تبریک تولد*
by zizi 13/4/2015, 6:30 pm

» ▶▷▶(Driving You Home)متن و ترجمه ی تک آهنگها◀◁◀
by ehsan.kay 9/4/2015, 11:11 pm

» متن آهنگهای دیگر
by ehsan.kay 12/3/2015, 1:50 pm

» Noche Y De Dia نقد و تحلیل موزیک ویدئو
by SABA 9/3/2015, 6:24 pm

» S*x+Loveمتن و ترجمه ی آهنگهای آلبوم
by NaZaN!N 25/2/2015, 9:02 pm

» عکس های انریکه در مراسم و جشنواره های موسیقی
by SABA 24/2/2015, 9:32 pm

» نقد موزیک ویدیو Bailando
by SABA 19/2/2015, 11:27 pm

» ░▒▓CƎlEb MagaZinƎ▓▒░
by Ehsan Sahib 11/2/2015, 4:41 pm

April 2024
SunMonTueWedThuFriSat
 123456
78910111213
14151617181920
21222324252627
282930    

Calendar Calendar


دفتر خاطرات

+10
yasi
Aisan
MOH3N
Erfan RS
Taraneh
afsaneh
mahboobeh
paniz
ehsan.kay
ghazaleh
14 posters

Page 2 of 3 Previous  1, 2, 3  Next

Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Erfan RS 16/9/2012, 10:38 am

منم برام سوال بود
دفتر خاطرات - Page 2 1627329899
Erfan RS
Erfan RS
انریکه فن با کلاس
انریکه فن با کلاس

پست ها : 248
تاریخ تولد : 1995-07-22
تاریخ عضویت : 2012-03-28
سن : 28
مکان : kerman

http://yeganeh-james.blogfa.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by ehsan.kay 16/9/2012, 12:30 pm

چه سوالی؟ دفتر خاطرات - Page 2 2543278177
یکی جواب بده دفتر خاطرات - Page 2 2602697177
ehsan.kay
ehsan.kay
ناظر تالار
ناظر تالار

پست ها : 3837
تاریخ تولد : 1993-04-08
تاریخ عضویت : 2012-03-27
سن : 31
مکان : M.I.S 作者

http://spiral.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Aisan 16/9/2012, 12:59 pm

ایول بچه ها همه عالی بودن..مردم از خنده دفتر خاطرات - Page 2 4073389717
Aisan
Aisan
انریکه فن پیشکسوت
انریکه فن پیشکسوت

پست ها : 2137
تاریخ تولد : 1998-01-17
تاریخ عضویت : 2012-04-02
سن : 26
مکان : Azarbaijane Sharqi

http://Taylor-swifty.tk

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Erfan RS 16/9/2012, 11:18 pm

همون سوالی که محسن کرد
دفتر خاطرات - Page 2 1586139031 دفتر خاطرات - Page 2 342509608
Erfan RS
Erfan RS
انریکه فن با کلاس
انریکه فن با کلاس

پست ها : 248
تاریخ تولد : 1995-07-22
تاریخ عضویت : 2012-03-28
سن : 28
مکان : kerman

http://yeganeh-james.blogfa.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Aisan 18/9/2012, 7:14 pm

این خاطره ای که میخوام بگم مال امروزه
امروز سر کلاس زبان به طرز عجیبی همه بچه ها به جز منو یه پسره غایب بودن...استاد گرامیمون هم لطف کرد کلاسو با ما دو نفر تشکیل داد..وسط کلاس استاد بهم گفت که بخش گرامرو بخون...من تخته گازگرفتم.خوندم اینو...وقتی تموم شد دیدم استاد داره با تعجب منو نیگا میکنه...گفت:انگار کتاب شما با مال من فرق میکنه...تعجب کردم..گفت مگه مال شما فلان وفلان نیستش؟..پسر پشتیه گفت استاد درس یازدهه دیگه..استاد گفت:اره..بعد یه نیگا به کتاب من کرد..خندید گفت:ایسان داره درس دوازدهو میخونه و همون لحظه بود که بین من و لبو تفاوتی نموند...حسابی ضایع شدم سر کلاس..خصوصا که من با اون پسره دشمنی دارم بدجور دفتر خاطرات - Page 2 2446106405
Aisan
Aisan
انریکه فن پیشکسوت
انریکه فن پیشکسوت

پست ها : 2137
تاریخ تولد : 1998-01-17
تاریخ عضویت : 2012-04-02
سن : 26
مکان : Azarbaijane Sharqi

http://Taylor-swifty.tk

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by afsaneh 18/9/2012, 8:06 pm

آخييييييييييي چه ماجرايي...خوب چرا حواستو جمع نمي كني؟حالا اشكالي نداره همه سوتي مي دن گلم
دفتر خاطرات - Page 2 4073389717 دفتر خاطرات - Page 2 4073389717 دفتر خاطرات - Page 2 4073389717
afsaneh
afsaneh
انریکه فن ارشد
انریکه فن ارشد

پست ها : 766
تاریخ تولد : 1992-09-12
تاریخ عضویت : 2012-03-26
سن : 31
مکان : In the arms of a black hole..!

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by yasi 3/12/2012, 2:54 pm

خدا مارو ببخشه دفتر خاطرات - Page 2 4073389717
اینم خاطره من از این ترم :
ما استاد نقشه برداریمون عادت داره همیشه سرکلاساش چایی بخوره
برا همین اول ترم گفت هرکی که تونست برا من قبل از شروع کلاس چایی میریزه میاره
ماهم گفتیم چشم استااد
خلاصه هرجلسه یکی ازبچه ها براش چایی میریخت
دوهفته پیش جاتون خالی کلاس جبرانی داشتیم دربه در تو دانشگاه دنبال اتلیه بودیم برا تشکیل کلاس
مثل این بچه ها هستن مامانشون جلو میره اوناهم به دنبالش راه میرن
تو سالن ها استاد جلو میرفت ماهم با وسایلمون به دنبالش
این لیوان چایی هم به دست من ی دفعه شیطنتم گل کرد به بچه ها گفتم بیاین ی بلایی سر چاییش بیاریم که دیگه مارو اینطوری علاف نکنه
بچه ها هم قبول کردن دیگه جونم براتون بگه یکی از پسرا توش تف کرد
من مغزمدادخردکردم ریختم یکی هم یکم قرص توش ریخت معجونی شد برا خودش
بالاخره ی اتلیه خالی پیداکردیم رفتیم نشستیم بعد من رفتم چایی دادم به استاد استادم خیلی شیک نوش جان فرمود
مامرده بودیم ازخنده بعد گفت چیکارکردین چیزی ریختین توش بعد شاهدی یکی از پسرا گفت نه فقط یکم شاید توش .....باشه
استادم گفت ااا عیب نداره میگم چقد داره میچسبه بهم تا تهش خورد
نتیجه گیری :به این میگن ی استاد با جنبه
چقد هم شیک و با کلاس و جوان و .... هست البته به چشم برادری
دفتر خاطرات - Page 2 3741366160
yasi
yasi
انریکه گوش میده
انریکه گوش میده

پست ها : 1153
تاریخ تولد : 1993-04-10
تاریخ عضویت : 2012-11-10
سن : 31
مکان : mashhad

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by ghazaleh 3/12/2012, 3:21 pm

مرسی
خداوندا از این معلمای باجنبه به ما هم عطا کن دفتر خاطرات - Page 2 2828593348
ghazaleh
ghazaleh
انریکه فن ارشد
انریکه فن ارشد

پست ها : 729
تاریخ تولد : 1999-01-06
تاریخ عضویت : 2012-03-30
سن : 25
مکان : tehran

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Erfan 12/6/2013, 12:47 pm

خاطره هاتون خیلی جالب بود.مرسی.

یه بار سال سوم راهنمایی سر کلاس ادبیات نشسته بودیم که معلم زبان اومد از معلم ادبیات
خواهش کرد که سرکلاسش از ما امتحان زبان بگیرن.معلم هم قبول کرد
خلاصه قبل از اینکه امتحان شروع بشه دوتا از بچه ها اومدن بغل دستم و کلی خواهش که بهمون تقلب برسون.منم قبول کردم.
خلاصه همینجوری هی از این ور به اونور تقلب میرسوندیم و این حرفا.مثلا معلم حواسش پرت میشد برگمو به سمت یکیشون میبردم بعد به سمت اون یکی تا بنویسن.
خلاصه تو این بین همه چیز به خوبی و خوشی گذشت و معلم هم که یه ذره شک کرده بود هر از گاهی به سمت من برمیگشت ولی حواسم بود و نذاشتم بفهمه.
تا اینکه رفت سر جاش نشست..خب دیگه نوبت من بود تقلب کنم.چون چندتا سوال از متن کتاب بود که هیچکش بلد نبود.خلاصه من که کیفمو گذاشته بودم پشت صندلی.یواشکی رومو برگردوندم به سمت کیفم و کیفمو یه ذره باز کردم تا از لای کتاب چندتا چیز بفهمم.تو همین حین بودم که یهو یکی از بچه ها اسممو گفت و با لحن شوخی گفت خجالت نمیکشی.یه لحظه رومو برگردوندم دیدم معلم صاف داره تو چشمام نگاه میکنه دفتر خاطرات - Page 2 4042479098 .یعنی اون لحظه ی همه ی شکلکای فیس.بوکو میشد تو صورتم دید. دفتر خاطرات - Page 2 1733309228 کلی خجالت کشیدم و همه داشتن میخندیدن.
معلمه هم هیچ کاریم نکرد فقط گفت من اسم کسایی که تقلب کردنو میدم.معلم زبانمونم میفهمید تقلب کردم منو میکشت.خلاصه تا روزی که میخواست برگه هارو بهمون بده صبر کردم وقتی برگه هارو داد فهمیدم بهش نگفته.کلی خداروشکر کردم و نیت کردم تا آخر سال سوم هیچی تقلب نکنم.
دفتر خاطرات - Page 2 2176152401 البته بماند سر امتحان حرفه و فن ترم دوم نیم نمره تقلب کردم و نیم نمره هم رسوندم.
Erfan
Erfan
انریکه فن ارشد
انریکه فن ارشد

پست ها : 772
تاریخ تولد : 1997-12-13
تاریخ عضویت : 2012-11-01
سن : 26

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Mehrbod 12/6/2013, 12:53 pm

من شیرین ترین خاطره ای که دارم وقتی هست که برای اولین بار ویلن رو دستم گرفتم. خیلی حس قشنگی بود که تا امروز به قشنگی این حس هی داره اضافه می شه.
بعد شروع کردم با آرشه روش کشیدن . صدای قازقلنگ می داد. ولی هنوز صداش تو گوشمه. با این که حدود شش هفت سال می گذره. آره خیلی خوش می گذشت بچه بودیم.
کلی هم تو بازیا باگ پیدا کردم.
Mehrbod
Mehrbod
انریکه گوش میده
انریکه گوش میده

پست ها : 1397
تاریخ تولد : 1996-07-04
تاریخ عضویت : 2012-10-26
سن : 27
مکان : Tehran

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by ehsan.kay 12/6/2013, 7:11 pm

یادش به خیر....توی اتوبوس بودیم خوشحال از اتمام امتحانا
دفتر خاطرات - Page 2 3050414560یه دختر پسری گرم لاس زدن بودن
دفتر خاطرات - Page 2 3632373061منم گفتم زیادی خوششونه
در حالتی که دنبال یه عامل برای حالگیری میگشتم
یک بطری آب معدنی توسط امدادهای الهی رسید زیرپاهام
اتوبوس جا نداشت همه فشرده بودن
به کمک یکی از بچه ها درب بطری راباز کردیم
وباگفتن یک جمله ی حشدار دهنده ****تمامی آب ریخت زیر پای پسره
دفتر خاطرات - Page 2 138149636بنده خدا جرات نکرد پاشم برداره
دختره لبو شداز سرخی
وتا30دقیقه ای که اونجا بودی ساکتو آروم مثل یه شهروند بافرهنگ ایستادن
آخی یادش به فراموش
دفتر خاطرات - Page 2 20348227
ehsan.kay
ehsan.kay
ناظر تالار
ناظر تالار

پست ها : 3837
تاریخ تولد : 1993-04-08
تاریخ عضویت : 2012-03-27
سن : 31
مکان : M.I.S 作者

http://spiral.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by pokohantes 12/6/2013, 10:54 pm

یادش بخیر با عمم اینا رفته بودیم مشهد
دختر عمم تازه نامزد کرده بود با یه خرپوله خوش اخلاق
ساعت سه نصف شب تو سانتافه دوماد عمم بودیم شنارشگر بنزینش شد یک
اقا جاده تاریک عین سیاه چال
منم اشگ میریختم گوله گوله هی به داماد عمم میگفتم عموعلیرضا شمارش یکـــه
هی میگفت نه عموجان گریه نکن الان من اینجارو میشناسم
یه پنج دقیقه دیگه میرسیم یه پمپ بنزینه مَشت
اقا داشت همینو میگفت یه هو چشمتون روز بد نبینه ماشین وسط اون سیاه چال که فقط کامیون 20 چرخه میرفت خاموش کرد من که دیگه تاقتم تموم شده بود
اخه قبلش یه پمپ بنزینی بود ولی چون شلوغ بود توقف نکرد
منم دیگه تاقتم تموم شد گفتم
علیرضا در به در پس چی شد|؟؟ 5 دقیقه شد یه ساعت اخه اگه منو شغال بخوره چیکار میکنی جواب مامانمو که خونه منتظر منه رو چی میدی اقا جاتون خالی تا ساعت5/5 اونجا تو اون سرما معطل بنزین بودیم بیچاره داماد عمم چقدر منو دلداری داد
:19:12.06.2013
pokohantes
pokohantes
انریکه گوش میده
انریکه گوش میده

پست ها : 1098
تاریخ تولد : 1999-03-22
تاریخ عضویت : 2013-03-31
سن : 25
مکان : TEHARAN

http://myenrique123.blogfa.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by zizi 29/12/2013, 9:43 am

خیلی ممنون ازخاطراتتون..

یه روزباخاله مادرم رفته بودیم باغستونشون..
داشتیم تعریف میکردیم که چقدشجاعیمواینا..
بعداومدیم مثلابیل بزنیم..
باپرت کردن خاکهابه اونورمتوجه یه هزارپاشدیم که تقریبادووجب بود.پهناش 5سانت..
منکه همونجاچندتاسکته خفیف زدم واون آخرین دفعه ای بودکه پاتوی باغ گذاشتم...
zizi
zizi
پایه ی ثابت تالار
پایه ی ثابت تالار

پست ها : 1450
تاریخ عضویت : 2013-03-11
مکان : paradize

http://3wordzizi.mihanblog.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by ehsan.kay 30/12/2013, 1:21 pm

چقد شجاع زیزی خوب میکشتیش دوستان کرد ما موشم میکشتن
خوب خاطره زیاده
 دفتر خاطرات - Page 2 4228165140 حالا حرف شجاعته بگم که
 دفتر خاطرات - Page 2 138149636  دفتر خاطرات - Page 2 138149636 بچگیم عاشق تعریف کردن داستانای جنی برای بچه ها بودم
ومخصوصا بچه های فامیلو میترسوندم
خونه خالم یه زیر زمین وحشتناک بود که دیدم خیلی پایس....بنده خداها رو جمع  دفتر خاطرات - Page 2 3880324465  دفتر خاطرات - Page 2 3880324465 کردم رفتیم تو راهرو و خلاصه داستان راننده تاکسی و قبرستونو گفتم
همه سنگ کوب کردن
نکته جالب خشک شدن درخت الو بود
که هنوز که هنوزه مث پتک میخوره تو سر پسر خاله هام دفتر خاطرات - Page 2 4073389717  دفتر خاطرات - Page 2 4073389717
ehsan.kay
ehsan.kay
ناظر تالار
ناظر تالار

پست ها : 3837
تاریخ تولد : 1993-04-08
تاریخ عضویت : 2012-03-27
سن : 31
مکان : M.I.S 作者

http://spiral.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by mahboobeh 30/12/2013, 4:23 pm

هههههه احسان خوبه اون لحظه خودت باهاشون نمیترسیدی ... ولی خوشم اومددفتر خاطرات - Page 2 184876271 دفتر خاطرات - Page 2 184876271
mahboobeh
mahboobeh
انریکه گوش میده
انریکه گوش میده

پست ها : 1315
تاریخ تولد : 1995-11-11
تاریخ عضویت : 2012-04-03
سن : 28
مکان : tehran

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by zizi 30/12/2013, 6:42 pm

یادمه تازه اسباب کشی کرده بودیم توخونه جدیدمون..
بچه های کوچه هم مدام توپشون میفتادتوحیاطمون..
منم که داشتم رخت روطناب پهن میکردم یهوتوپ اومدافتادکنارم ترسیدم..
منکه فکرکردم کاراون بچه فسقلاس باحالت عصبانی رفتم دروبازکردم..
وای وای یه پسرجوون اومدگفت شرمنده کارمن بود..منم که نخواستم کم بیارم گفتم دفه بعدتوپتوپاره میکنم بچه بد..
دیگه اگه سنگم بیفته توحیاط من اصلانمیرم بگم کارکیه..
zizi
zizi
پایه ی ثابت تالار
پایه ی ثابت تالار

پست ها : 1450
تاریخ عضویت : 2013-03-11
مکان : paradize

http://3wordzizi.mihanblog.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by zizi 8/2/2014, 12:26 am

رفته بودیم مهمونی..خونه کی ازاقوام وبطورتصادفی مهمون واسشون اومد..
من درحالی که چایی آوردم یه نگاهی به شبکه انداختم..
وبعدنشستم یهوآهنگcan u hear meروپخش کردن
پسره ازم پرسیداسمت چیه؟
منم درکمال ناباوری گفتم انریکه..
یعنی پسره که غش کردبقیه هم باهاش....
منم تادوساعت منگ بودم نتونستم جم کنم قضیه رو
zizi
zizi
پایه ی ثابت تالار
پایه ی ثابت تالار

پست ها : 1450
تاریخ عضویت : 2013-03-11
مکان : paradize

http://3wordzizi.mihanblog.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by ehsan.kay 8/2/2014, 12:30 am

 دفتر خاطرات - Page 2 4073389717 ایول زیزی باحال بود
یادش به خیر ایام قدیم
واسه عکس اپلود کردن میرفتیم کافینت و همه سختیاشو با دیال اپ میکشیدیم
اما بازم از همه فعالتر بودیم دفتر خاطرات - Page 2 1595614292
ehsan.kay
ehsan.kay
ناظر تالار
ناظر تالار

پست ها : 3837
تاریخ تولد : 1993-04-08
تاریخ عضویت : 2012-03-27
سن : 31
مکان : M.I.S 作者

http://spiral.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Aisan 9/2/2014, 9:56 pm

ehsan.kay wrote: دفتر خاطرات - Page 2 4073389717 ایول زیزی باحال بود
یادش به خیر ایام قدیم
واسه عکس اپلود کردن میرفتیم کافینت و همه سختیاشو با دیال اپ میکشیدیم
اما بازم از همه فعالتر بودیم دفتر خاطرات - Page 2 1595614292
شما خودتو یکم یپسند! من جدا نگرانتم  دفتر خاطرات - Page 2 1827629382 


***
من و دوتا از دوستام قرار بود که روزنامه دیواری درست کنیم که یه روز قرار گزاشتیم یبریم کتابخونه و کارمونو بکنیم 
رفتیم و درست کردیم و موقع برگشتن تاریک شده بود 
خیلی ریلکس تاکسی  گرفتیم و تاکسی سر کوچه ما نگه داشتو و ما پیاده شدیم
دوستم خدافظی کرد که بره که دید دوتا ارازل  دفتر خاطرات - Page 2 1827629382 نشستن رو موتور زل زدن به ما و دارن به طرز کریهی میخندن  دفتر خاطرات - Page 2 2119606643  دفتر خاطرات - Page 2 1827629382 
دوست منم که از اینا مث جن میترسه برگشت که با ما بره 
کو چه ما بن بسته و نمی دونم چرا اون موقع چراغا رو روشن نکرده بودن در نتیجه کوچه خلوت و تاریک بود  دفتر خاطرات - Page 2 3418488098 
ما خیلی ریلکس داشتیم میرفتیم ه یه دفه صدای یه موتورو شنیدیم و بعد چن اتفاق در یک ان افتاد
اولش صورت اون دوتا ارازلو دیدیم که مزخرررررف داشتن نگامون میکردن و ختی یکی برگشت گفت چ خوشگلن  دفتر خاطرات - Page 2 2119606643  دفتر خاطرات - Page 2 2119606643 
جوری که ما تقریبا خودمونو خیس کردیم  دفتر خاطرات - Page 2 1827629382 
بعد همون دوست ترسوی بنده که روزنامه دیواری هم دستش بود از ترس روزنامه رو پرت کرد رو زمین (فک کن زمینم گلی  دفتر خاطرات - Page 2 3418488098 )و پا به فرار گذاشت 
تو همون لحظه که من مونده بودم از ترس جیغ بزنم یا از کار دوستمم بترکم از خنده  دفتر خاطرات - Page 2 1827629382 صدای یه موتوز دیگه اومد  دفتر خاطرات - Page 2 3418488098 
دیگه ما گفتیم ما به *** رفتیم و داشتیم تصمیم میگرفتیم که حلوامون چ طعمی باشه باکلاستره  دفتر خاطرات - Page 2 1827629382 
که دیدم سوپری  سر کوچه مونه و برگشت به اون دوتا عوضی گفت : شما دارین چ غلطی میکنین؟ 
و اون دوتام تا اینو دیدن زدن زو گاز و اینم دنبالشون رفت  
و همه ی اینا تو  یه لحظه افتاد وخیلی زیبا تموم شد  دفتر خاطرات - Page 2 1827629382 
(توجه داشته باشین که شهر ما شهر خیلی کوچیکیه که اگه یه دختر به یه پسر نگاهم بکنه به منزله فا**ه س دفتر خاطرات - Page 2 3418488098 )


 دفتر خاطرات - Page 2 1827629382  از اینجا بود که من به سوپری های سر کوچه ارادت خاصی یافتم 
و این است
 "Hero " 
واقعی! نه کسی که را میره تو کنسرتاش دخترا رو میبوسه  دفتر خاطرات - Page 2 1066277136
Aisan
Aisan
انریکه فن پیشکسوت
انریکه فن پیشکسوت

پست ها : 2137
تاریخ تولد : 1998-01-17
تاریخ عضویت : 2012-04-02
سن : 26
مکان : Azarbaijane Sharqi

http://Taylor-swifty.tk

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by zizi 10/2/2014, 2:56 pm

واوآیسان جون چه خاطره وحشتناکی بود..
خداروشکربخیرگذشت...
یه فامیل داریم خیلی اذیت میکنه وخیلیم بخودش مینازه..
تابستون اومده بودخونمون ودست برقضالباس سفیدهم پوشیده بودمام که درخت شاتوت توخونمون بودومیخواستیم بچینیم..
دراین حالت همون فامیل مازیردرخت ایستاده بودوداشت ازخوش شانسی هاش تعریف میکردکه یکی ازشاتوتامستقیم افتادرولباسش..
ماروبگی ازخنده مردیم..
یعنی ازاون وقت تاحالامحاله زیردرخت ردبشه خخخخخخ
zizi
zizi
پایه ی ثابت تالار
پایه ی ثابت تالار

پست ها : 1450
تاریخ عضویت : 2013-03-11
مکان : paradize

http://3wordzizi.mihanblog.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Mehrbod 11/2/2014, 1:11 pm

یه شب داشتم خواب می دیدم. بعد توخوابم خودم داشتم انگلیسی حرف می زدم همه هم انگلیسی بودن. بعد تو خوابم واسه حرفای خودمم زیر نویس انگلیسی داشت !!!!1
Mehrbod
Mehrbod
انریکه گوش میده
انریکه گوش میده

پست ها : 1397
تاریخ تولد : 1996-07-04
تاریخ عضویت : 2012-10-26
سن : 27
مکان : Tehran

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by zizi 5/3/2014, 9:26 am

خخخخخخ خاطره جالبیه مهربدجان..
یه روزداشتیم بافک وفامیل شه دزدبازی میکردیم ومن شاه شدم ودست برقضاپسرعمم دزدشد..
من که نمیدونستم بایدچی بگم گفتم بایدلباساتوبرعکس بپوشی واونم پوشیدیعنی ازخنده مردیم..بعدمن گفتم قربونت برم وقتی میری انگارداری برمیگردی..بعدش داداشم شاه شدومن دزدمنومجبورکردیه پارچ آب بخورم دیگه داشتم میترکیدم ولی خیلی باحال بود..
zizi
zizi
پایه ی ثابت تالار
پایه ی ثابت تالار

پست ها : 1450
تاریخ عضویت : 2013-03-11
مکان : paradize

http://3wordzizi.mihanblog.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by zizi 30/4/2014, 10:14 am

بازم اومدم ازخودم خاطره درکنم...
رفته بودیم شهربازی منم که عشق سرعت وهیجان گفتم میخوام سالتوسوارشم..
داداشم وپسرعمم قبول کردن کنارم بشینن وسه تایی سوارشدیم ومن بعدازاینکه نشستم متوجه شدم ای دادبیدادپاهام به میله ای که بایدپاموزیرش بکنم نمیرسه وحالاشانس من تااومدم بگم وایسین دیرشدوشروع کردن..
تصورکنین 31دوربالانسی ماروچرخوندومن پادرهواشده بودم وازیه کمربندآویزوون بودم
یعنی وقتی اومدم پایین شبیه سفیدبرفی شده بودم
zizi
zizi
پایه ی ثابت تالار
پایه ی ثابت تالار

پست ها : 1450
تاریخ عضویت : 2013-03-11
مکان : paradize

http://3wordzizi.mihanblog.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by ehsan.kay 13/5/2014, 8:59 pm

یادش به خیر سال قبل همین موقع
چقد باحال بود
مشروط شده بودم 10واحدبیشتر نداشتم
سر کار هم میرفتم
همین که خسته میومدم خونه حال میداد
یه بارش
یه دخترخرگوششو گم کرده بود اومد در مغازه
شمارشوداد گفت اگه پیدا کردین زنگ بزنین
منم شب زنگش زدم گفتم خرگوشتوبچه ها کباب کردن خوردن
چقد فحش دادیم به هم دفتر خاطرات - Page 2 4073389717  دفتر خاطرات - Page 2 4073389717  دفتر خاطرات - Page 2 4073389717  دفتر خاطرات - Page 2 4073389717  دفتر خاطرات - Page 2 4073389717
ehsan.kay
ehsan.kay
ناظر تالار
ناظر تالار

پست ها : 3837
تاریخ تولد : 1993-04-08
تاریخ عضویت : 2012-03-27
سن : 31
مکان : M.I.S 作者

http://spiral.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by zizi 21/5/2014, 8:58 am

یادش گرامی بادکه سرجلسه کنکورهمه نشسته بودیم
ویکی ازبچه هاباهزارجورکلک وتقلب داشت جواب میداد
یکی هم داشت سرجلسه واسه خودش غذامیخوردانگارنه انگاروقت تنگه..
واماتنبل ترین فردکلاسمون یه سکه دستش بودشیریاخط مینداخت سوال جواب میداد..
ودرکمال ناباوری رتبش ازمابیشترشد..
یعنی هنرتست زنی داشت این دختر
zizi
zizi
پایه ی ثابت تالار
پایه ی ثابت تالار

پست ها : 1450
تاریخ عضویت : 2013-03-11
مکان : paradize

http://3wordzizi.mihanblog.com

Back to top Go down

دفتر خاطرات - Page 2 Empty Re: دفتر خاطرات

Post by Sponsored content


Sponsored content


Back to top Go down

Page 2 of 3 Previous  1, 2, 3  Next

Back to top


 
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum